مصلحت در ادغام و تفكيك ؛ دانشگاههاي آموزش پزشكي
دانشگاه علوم پزشكي ايران بار ديگر استقلال خود را بهدست آورد. دو سال پيش، يكي شدن دو مركز بزرگ آموزشي پزشكي كشور يعني دانشگاه علوم پزشكي تهران و دانشگاه علوم پزشكي ايران به اراده وزير وقت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي عملي شد، بدون اين كه فراتر از اعتراضهاي لفظي، واكنشي جدي برانگيزد. سياسي بودن اين تصميم گيري نيز به شدت از سوي وزير وقت تكذيب شد. حالا با آغاز به كار وزير جديد، حكم بر جدايي مجدد دو دانشگاه صادر شده است، ميتوان همانند <مسوول هيات انتقال دانشگاه علوم پزشكي> پذيرفت كه <زماني مصلحت اين بود كه دو دانشگاه با هم ادغام شوند و الان مصلحت در تفكيك اين دو دانشگاه تشخيص داده شده است.> و آسوده خاطر بود كه كساني هستند كه مصلحت را تشخيص ميدهند و جاي هيچگونه نگراني نيست. وي خاطر نشان ساخته كه <تفكيك دانشگاه ايران بدون ايجاد هزينه و آسيب رسيدن به آموزش و درمان انجام خواهد شد.> آيا بهراستي آن اتصال و اين تفكيك بدون هزينه بودهاند؟ از هـزينههاي گوناگون مانند بلاتكليفي 8000 دانشجو در مقاطع مختلف كه بگذريم و تنها هزينههاي مالي را در نظر بگيريم به گفته رحيم نيا مدير بودجه دانشگاه <براي اين كار نياز به 20 تا 25 ميليارد اعتبار است.> گويا رقم 20 تا 25 ميلياردي ديگر هزينه به حساب نميآيد. اين بار يكي از نمايندگان مجلس و عضو كميسيون بهداشت پاپيش گذاشته تا از اين هزينهها و آسيبها جلوگيري كند. وي مدعي شده كه انفصال دانشگاه علوم پزشكي ايران نبايد بدون تصويب مجلس عملي شود. اين مدعا پرسشهاي ديگري را برميانگيزد: آيا ادغام دو دانشگاه هم نيازمند تصويب مجلس بود؟ اساساً چه ارگاني با آن شتاب و يك شبه، دو دانشگاه را در هم ادغام كرد؟ حالا كــه دوبـاره آن اقـدام،يـكشـبـه مـلـغـي مـيشـود، چـه افـراد و ارگانهايي در تصميم گيري موثر بودهاند؟ و اين پرسش اساسي كه؛ نقش پزشكان، استادان و رو‡ساي بيمارستانها و مراكز آموزشي و درماني در اين ميان چيست و در رويدادهاي آمرانهي بعدي، آنها كجاي اين معادلات <غير سياسي> قرار ميگيرند؟
|